کد مطلب:148680 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:129

کوری فردی که جزء سپاه عمر سعد بود
ابونصر حرمی می گوید: مردی را دیدم كور است، علت كوری را


پرسیدم، گفت: من در میان سپاه عمر سعد بودم، وقتی شب شد، به بستر خواب رفتم و خوابیدم، در خواب دیدم: در كنار رسول خدا صلی الله علیه و آله طشتی هست و در آن مقداری خون و یك دانه پر وجود دارد و یاران عمر سعد حاضر شدند رسول خدا صلی الله علیه و آله آن پر را گرفت به چشم آنها كشید، تا اینكه نوبت به من رسید، گفتم: «ای رسول خدا صلی الله علیه و آله سوگند به خدا، نه من با شمشیر و نه با نیزه و نه با تیر، به حسین علیه السلام آسیبی نرساندم.»

فرمود: آیا بر تعداد دشمنان ما نیفزودی؟ سپس دو انگشت (سبابه و وسطی) را به آن خون زد و به چشمم كشید، صبح كه شد دیدم چشمم را از دست داده ام. [1] .

سید بن طاووس در كتاب لهوف، نظیر این مطلب را نقل كرده و می نویسد: پیامبر صلی الله علیه و آله به او فرمود: «صدقت و لكنك كثرت السواد؛ راست می گویی كه تیر و نیزه و شمشیر نزدی، ولی سیاهی لشگر دشمن شدی، چرا؟» [2] .


[1] مناقب ابن مغازلي شافعي، ط اسلاميه، ص 405.

[2] بحار، ج 45، ص 306.